هیچ وقت فکر نمی کردم داستان اینطور باشه مثل ناتوردشت که فکر نمی کردم این چهارچوب رو داشته باشه .... کشتن مرغ مینا یا کشتن مرغ مقلد این طور که از اسمش بر میاد به نظر یه داستان سنگین به نظر می رسه که احتمالا چند تا شخصیت پیر و فرتوت دور هم جمع شدن و محوریت داستان رو توی دست گرفتن اما با خوندن چند خط اول داستان هر چیزی که در این باره فکر می کردم از دست رفت ...راوی داستان شد یه دختر حدودا هشت ساله که زندگی روزمره ی خودش رو بیان می کنه ....همه ی ترس ها و کجکاوی های داستان ، همه ی هیجانات داستان به قدری شیرینه که من کتاب رو توی یه روز خوندم ... سکاوت و جیم دو شخصیت اصلی داستان هستن که با پدر پیرشون و خدمتکارشون کالپورنیا که یه سیاهپوسته زندگی می کنن ... داستان موازی با سال های جنگ جهانی دوم اتفاق می افته ...بو رادلی یکی از معماهای داستانه و در کنار اون پرونده ی تام رابینسون که یه سیاهه جذابیت رو بیشتر کرده ... کتاب بیشتر بیانگر زندگی سخت و تحقیر آمیز سیاه ها در سال های ابتدایی شکل گیری جنبش های استقلال طلب رنگین پوست ها و مبارزه با برخورد بی دلیل با سیاه ها رو توی آلاباما روایت می کنه ... اسم کتاب در ابتدا کاملا بی معنی به نظر می رسه و هیچ سنخیتی با متن نداره ، اما تنها چند جمله ی آخر اتیکوس به سکاوت توی صفحه ی آخر کافیه که شما رو متقاعد بکنه که این بهترین اسم برای کتابه .... پیشنهاد می کنم این کتاب رو حتما بخونید و زمان رو از دست ندید ... هارپر لی واقعا نویسنده ی باهوشیه ...