شاید با این پست هایی که من می زارم بگید مگه این بانو درس و زندگی نداره که همش کتاب می خونه اما باور بفرمائید که خوندن کتاب مثل مرضی می مونه که تمام وجودم و گرفته و باید بخونم . مثل تشنگی میمونه و سیراب شدن . من هم حس آدم تشنه رو دارم با خوندن این کلماته که سیراب می شم ... دست خودم نیست اعتیاده دیگه ....

نمایشنامه ی مگس ها از اون داستان هایی که جون می ده ببری روی پرده و از اون لذت ببری . یه داستان دوی چند پرده با چند بازیگر و چند لوکیشن محدود . اما از اون هاست که از دیالوگ ناب سرشاره . من به شخصه لذت بردم . مخصوصا با اون پایان بی نظیر و با شکوه . پایانی که واقعا باهاش توی افق محو می شی ...این اولین اثر ژان پل سارتر بود که خوندم . حالا هم امید بستم به کارهای دیگش که شاید به این اندازه قشنگ باشه ...

اگه از اسطوره های یونان و رومی و داستان پیچیدشون خوشتون میاد توصیه می کنم این نمایشنامه رو از دست ندید .....

وززززز ............ وززززز.........