به توصیه یکی از دوستان بود که این کتاب رو دست گرفتم . کتابی که نزدیک به فرهنگ ماست و شاید آیینه ای از جامعه ی ما اما با دردهای بیشتر .... با خوندن داستان و پیش رفتن نفرت سرتاسر وجود من رو پر کرد.... نفرت از حسن . نفرت از امیر . نفرت از همه ی مردم . نفرت از بادبادک ...... رمان بادبادک باز رمانی قوی و روان است که به قلم یک نویسنده ی چیره ی افغان به نام خالد حسینی خلق شده است .... رمانی که با داشتن نثری روان و قابل فهم اجازه میده که صحنه ها را برای خود مجسم کنیم و بازیگر این کتاب باشیم .... این رمان بازگو کننده ی جنگ های داخلی افغانستان بین هزاره ها و جنگ های خارجی است .... افغانستان شاید در این کتاب بهتر شناخته شود .... قصه درباره ی دو پسر است که رابطه ی ارباب و رعیتی دارند و در طی داستان رعیت مورد آزار و اذیت جنسی توسط کودکان دیگر قرار می گیرد اما ارباب فقط سکوت میکنه ....
اقتباسی هم از داستان در سال ۲۰۰۷ به روی پرده رفت که مورد توجه منتقدان بود .... در این فیلم همایون ارشادی هم بازی می کنه .... من خودم هنوز موفق به دیدن این فیلم نشدم ....اما از کتاب لذت کافی رو بردم .....
یکی دیگه از کتاب های خالد حسینی کتاب هزار خورشید تابان هست که روایتگر زندگی دو زن افغان هست که دست تقدیر باعث میشه این دو زن در زندگی همدیگه شریک بشن و به عنوان هوو در کنار هم قرار بگیرند .... زندگی که پر از دروغ هست ... این داستان هم جالب و جذابه ..... نکته ی داستان اینجاست که این دو زن شاید از کنار هم بودن راضی باشن اما از این که مردی که همسر آن هاست این گونه است راضی نیستند ...... این داستان فراز و نشیب بیشتری داره و شاید خواننده رو بیشتر جذب کنه .... این کتاب رو هم پیشنهاد می کنم ....
از این نویسنده به تازگی یه کتاب دیگه هم به فارسی ترجمه شده که متاسفانه من هنوز موفق به خوندنش نشدم ...