نبات بانو

آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود................. ......... سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود ............................

  • پنج دری
  • اندر احوالات
  • طومار
  • حکایات و اندرزها

مرا رها کن .....

۹۲/۱۲/۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

نظرات (۴)

۱۵ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۲۱
محمد
خدایا حواست هست؟
هق هق گریه هایم از همان گلوییست که تو از رگ به ان نزدیکتری
۱۵ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۲۰
فصل سرد
متاسفانه به حال خودمون نمیزارن ما رو...
من فقط میخوام خدا به حال خودم نزاره دیگه بقیه منو به حال خودم بزارن که اصن حوصلشونو ندارم...

عکس وبتو بدون استثنا هر وقت میبینم خیال میکنم خودتی...نمیدونم چرا این احساس بهم دس میده...یه همچین احساسات و خیالاته عجیبی دارم من...
۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۳۴
سیندی
چرا که نه عزیزم باعث افتخاره.
۱۷ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۳۳
مهدی
سلام.با احترام فراوان با این نظر موافق نیستم.انسان موجودی اجتماعیه و اگه گاهی اوقات بعضیا یه چیزایی به آدم میگن مطمئنا از سر دلسوزیه و از روی تجربه های تلخی که براشون رخ داده و نمی خوان برای شما هم اتفاق بیفته. ضمنا این دوره زمونه که همه احساس میکنن عقل کل هستن و نصایح هیشکی رو قبول نمی کنن بهتره هممون بدونیم که عقل ما بشدت ضعیفه و فقط نفس ماست که بهمون القا میکنه که عقل کل هستیم وگرنه هیچی نیستیم جز یک مدعی پوشالی که ظاهرا به هیچ کس و هیچ چیز نیاز نداریم ولی نمیدونم چرا وقتی یه اتفاقی مثل بیماری برامون پیش میاد یهو دوست داریم دشمنامونم بیان حالمونو بپرسن و برامون دلسوزی کنن.واقعا موجودات عجیب و غریبی هستیم....
۱۷ اسفند ۹۲، ۰۹:۳۳
پاسخ:
پاسخ: بله شما راست میگید .... گاهی انسان به شدت محتاج اینه که حالش رو بپرسن ....
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
اخطار!
نبات بانو
دنبال کنندگان ۲۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
خلاصه آمار
کلمات کلیدی

کتاب

بایگانی
  • ارديبهشت ۱۴۰۰(۱)
  • مرداد ۱۳۹۹(۱)
  • خرداد ۱۳۹۷(۴)
  • آبان ۱۳۹۵(۴)
  • خرداد ۱۳۹۵(۲)
  • ارديبهشت ۱۳۹۵(۱۱)
  • فروردين ۱۳۹۵(۳)
  • اسفند ۱۳۹۴(۱)
  • بهمن ۱۳۹۴(۵)
  • دی ۱۳۹۴(۱۴)
  • آذر ۱۳۹۴(۶)
  • آبان ۱۳۹۴(۴)
  • شهریور ۱۳۹۴(۲)
  • مرداد ۱۳۹۴(۷)
  • تیر ۱۳۹۴(۲)
  • خرداد ۱۳۹۴(۶)
  • ارديبهشت ۱۳۹۴(۱۳)
  • فروردين ۱۳۹۴(۸)
  • اسفند ۱۳۹۳(۱۱)
  • بهمن ۱۳۹۳(۴۰)
  • دی ۱۳۹۳(۳۴)
  • آذر ۱۳۹۳(۱۲)
  • آبان ۱۳۹۳(۱۷)
  • مهر ۱۳۹۳(۱۹)
  • شهریور ۱۳۹۳(۲۲)
  • مرداد ۱۳۹۳(۲۳)
  • تیر ۱۳۹۳(۱۱)
  • خرداد ۱۳۹۳(۱۸)
  • ارديبهشت ۱۳۹۳(۲۰)
  • فروردين ۱۳۹۳(۳۰)
  • اسفند ۱۳۹۲(۴۰)
  • بهمن ۱۳۹۲(۵۷)
  • دی ۱۳۹۲(۵۳)
  • آذر ۱۳۹۲(۲۲)
آخرین مطلب
  • ۰۰/۰۲/۳۱
    غرق شده
  • ۹۹/۰۵/۲۰
    مرگ، نقطه سر خط!
  • ۹۷/۰۳/۱۸
    به یک مادر نیازمند!
  • ۹۷/۰۳/۱۸
    فردا
  • ۹۷/۰۳/۱۶
    ما را چه می شود!
  • ۹۷/۰۳/۱۶
    بازگشت از اندرونی
  • ۹۵/۰۸/۲۵
    اجنبی اومد
  • ۹۵/۰۸/۲۴
    کرکره رو بکشید!
  • ۹۵/۰۸/۲۴
    شاید بیخود میگه!؟
  • ۹۵/۰۸/۲۲
    نون حلال و مخلفات
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۴/۰۲/۱۱
    آناناس، گل یاس، خانم معلم مال ماست!!!
  • ۹۳/۰۵/۰۵
    مسیح باز مصلوب
  • ۹۳/۰۴/۲۹
    بارها و بارها
  • ۹۳/۰۴/۱۲
    صرفا جهت اطلاع ...
  • ۹۳/۱۱/۳۰
    معتادم...
  • ۹۳/۰۶/۰۵
    کلاه جادویی و مجسمه مسی
  • ۹۳/۱۰/۲۵
    I love Muhammad "P.B.U.H"
  • ۹۳/۱۱/۲۵
    آواز دهل ، ساکسیفون ، هر ساز بادی :)
  • ۹۳/۱۰/۱۳
    حسود نیستم
  • ۹۳/۱۲/۰۴
    کتاب و دیگر هیچ
پیوندهای روزانه
  • فتبارک الله احسن الخالقین...
  • همشهری داستان
پیوندها
  • یکشنبه های دوست داشتنی!!!
  • با وتن
  • کمی تلخند
  • خاطرات یک مستخدم
قدرت گرفته از بلاگ بیان