- وقتی دارم از جائی میرم دوس دارم بدونم که دارم می رم . آدم اگه ندونه داره واسه همیشه از جایی می ره احساسش از خداحافظی هم بدتره ...
- بی نظیر . همون کلمه ایه که ازش متنفرم . خیلی قلابیه . هردفه که می شنومش نزدیکه تگری بزنم
- این خونم رو به جوش می آره . این که مردم بعد از این که چیزی رو قبول کردی بازم تکرارش کنن
- همه دخترا همین جورن . هر وقت یه کار قشمگی می کنن حتی اگه نشه بهشون نگاه کرد یا خنگول باشن ، آدم تقریبا عاشقشون میشه و یه دفعه نمی فهمه کجاس . دخترا . خدایا . می تونن آدمو دیوونه کنن . واقعا می کنن .
- همه اش مجسم می کنم چند تا بچه کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن . هزار هزار بچه ی کوچیک و هیچکی هم اونجا نیست ، منظورم آدم بزرگه ، غیر من . منم لبه ی یه پرتگاه خطرناک وایسادم و باید هر کسی رو که می آد طرف پرتگاه بگیرم ، یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا میره من یه دفعه پیدام میشه و می گیرمش . تمام روز کارم همینه .ناتوردشتم ......
این جمله ها چند خطی بود از کتاب ناتوردشت نوشته ی جی . دی . سلینجر ...... اسم کتاب که می اومد فکر می کردم با یه رمان چندصد صفحه ای رو به رو هستم و داستان حول و حوش زندگی یه مرد میان سال توی سال های 1930 تا 1950 می چرخه ..... اما وقتی که کتاب رو دست گرفتم و شروع کردم به خوندم همه ی پیش ساخته های ذهنیم از بین رفت ....یک شبه این کتاب رو تموم کردم .....بهتره نگم بی نظیر بود، کتاب خوب بود ....از اون کتاب هاست که دوست دارم سالی چند بار بخونمش ....از اوناست که با شخصیت اصلی داستان کلی حال می کنم و از زندگی اون لذت می برم ....از اون ها که می گم ای کاش من جای اون بودنم ....هولدن اونقدر برام جذاب بود که حد نداشت .....چند صفحه ی اول رو که می خوندم به صورت ناخوداگاه یاد پسرنوجوون فیلم وضعیت سفید افتادم ..... دنیای امیر وضعیت سفید و هولدن ناتور دشت ، خیلی شبیه هم بود .... به نظر من نوشتن یه همچین کتابی بیشتر وقت آدم رو می گیره و ذهن نویسنده رو مشغول می کنه .....با یه نگاه ساده آدم فکر می کنه که احتمالا نویسنده یه روز اتفاقی قلم دستش گرفته و این جمله های بی سر و ته و که از دوران نوجوونیش یادش بوده نوشته ....اما هرچه بیشتر داستان عمق می گیره متوجه می شیم که نه این یه کار سخته یه شاهکار .....می دونی مثل چیه ؟؟؟ مثل غذا درست کردن مادرا ...همیشه پیش خودمون می گیم که کاری نداره ، همه رو با هم قاطی کرده و. گذاشته روی گاز ....اما اینطور نیست نوبت خودمون که میشه می بینیم خیلی سخته .... یه سری ریزه کاری و دقت نیازه ...اونوقته که می فهمم این خورشت و پلو یه شاهکاره ، شاهکار .....
۹۳/۰۴/۲۱
۱
۰
نبات بانو