این روزها احتیاج دارم که ...تنها نباشم ...دلم گرفته ، بی خودی دلم گرفته مثل خیلی وقت هایی که دل آدم بی خود می گیره ...اما متاسفانه دوستان وقت ندارن و هر کدوم گرفتاری خودشون رو دارن ....اینقدر دلم گرفته که یه پیاده روی هم حالم رو خوب می کنه ...این آدم عجب موجود پیچیده ایه هیچ چیزش به آدمیزاد نبرده!!!

اصلا چی میشه که دل آدم بی خودی می گیره .....

چرا این دانشگاه شروع نمی شه ....

وقتی فهمیدم بیمارستان کجاست دچار فوبی شدم ...فوبی نوزاد شیشه ای :)....