امان از مشغولیت

دلم می خواد یه کتاب جدید شروع بکنم ...ولی هنوز همشهری داستانم رو تموم نکردم و کلی کار انجام نشده داره ....منتظر یه تعطیلی هستم :)

راضی نبودم

این کت رو پنج شنبه تحویل دادم .... همه راضی بودن تعریف هم کردن اما خودم ...نه از کارم راضی نبودم .....

رحمت الله

خداروشکر .... تهران هم شامل رحمت شد ...

+ توی این روزها دعام کنید....

++ فردا روز بزرگیه ....عرفه....

خوب شد نیستم !

خوب شد من جزو هیئت تصمیم گیری برای نوبل ادبی نبودم وگرنه خیلی از این نوبل ها رو نمی دادم .....

گریزپا رو خوندم اون چیزی که انتظارش رو داشتم نبود .... اصلا نبود.... دیگه کارهای مونرو رو نمی خونم ....شاید....

دعا کنید

برای کوچکترین عضو خانواده ی بزرگمون دعا کنید .... حالش خوب نیست ... حال منم با شنیدن بیماری اون خوب نیست .....

مداربسته

منه فداکار

نتیجه وحشتناک هوشمند کردن مدارس و شیوه ی نوین آموزشی این میشه که بالاجبار تا الان بیدار باشم و برای خواهر گرامی پاورپوینت درست کنم ....

+ کم کم داره گریه ام می گیره ...خوابم میاد ...

تشویق از نوع تنبیه

نمی دونم آیا کار کردن توی بخش اورولوژی تنبیه حساب میشه یا تشویق ..... به هر حال این ترم نمی دونم خدا تشویقم کرده یا تنبیه ....

باز آمد بوی ماه مدرسه

این روز ها حسودیم میشه ....به تمام بچه هایی که راهی مدرسه می شن حسودیم میشه ....وقتی می گم حسودی یعنی واقعا حسودیم میشه .... دلم می خواست منم می رفتم مدرسه ...صبح سر ساعت بیدار می شدم و هول هولکی آماده می شدم و وقتی هم می رسیدم مدرسه کلی جواب پس می دادم به ناظم که تا الان کجا بودم ....دلم برای مدرسه تنگ شده ...برای تمام اون شیطنت ها ، برای تمام اون آبزیرکاه بازی ها ، برای اذیت کردن معلم ها و آتیش سوزندن ها ، برای اون همه تقلب با استرس ....دلم خیلی تنگ شده خیلی خیلی ....

+واقعا حسودیم شده حتی به خواهر محصلم ....