نبات بانو

آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود................. ......... سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود ............................

چشمان خیس تهران ...

خدا رو شکر ...آسمان تهران هم بارید ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

کار دنیا رو نظاره گرم ....

چند روز پیش یه پست گذاشتم به اسم گلایه نامه ...دل گیر بودم از جنس مذکر این جامعه دل گیر بودم و از نداشتن امنیت ترسیدم .... چیزی نگذشت که خدا چیز دیگه ای رو نشونم داد ...درست بر عکس این قضیه رو ... اینبار به همجنس های خودم گلایه دارم ، با دیدن چیزی دردم به حدی رسید که بغض کردم ... هیچ کاری از من بر نمیومد فقط گفتم خدایا شکرت که هدایتم می کنی ....
اینبار تصمیمی گرفتم اگه خدا بچه ای به من داد چه دختر چه پسر بهش عفت ، حیا و اخلاق رو یاد بدم و سعی کنم تا ارزش خودش رو بفهمه .... 
گاهی دلم می خواد ای کاش کور بودم و بعضی چیزها رو نمی دیدم یا کر بودم و بعضی چیزها رو نمی شنفتم ....زندگی این روزها خیلی پیچیده شده ...خیلی ....
+ امروز داشتم یه مرد پنجاه ساله و متقاعد می کردم که قرآن تحریف نشده ....کار دنیا رو ببین .... جالب اینجا بود که کسی که اصلا ازش توقع نداشتم پشت اسلام در اومد و گفت به عنوان یه بچه مسلمون باید توجیهش کنه ....
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نبات بانو

ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نبات بانو

من به ثریا...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نبات بانو

من باب گلایه نامه ..

در باره ی پست گلایه نامه باید یه پست نقض بنویسم اما الان درگیر امتحان ایمونولوژی فردام ...انشالا در یک فرصت مناسب ....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نبات بانو

تهران سر به شانه ی من ...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
نبات بانو

من خیلی خوشحالم؟؟؟

چهارشنبه یکی از امتحانات کابوسم رو دارم و الان دارم nationalgeographic رو چک می کنم ....از من خوشحال تر هم هست ؟؟؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نبات بانو

GRAMMY

نامزدها GRAMMY 2015  رو گوش می دادم ... هیچ کدوم رو دوست ندارم ....تا الان!!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
نبات بانو

گلایه نامه

گاهی از این مونث بودم خودم متنفر می شم ... رفتار ها...دلم خیلی پره خیلی ...دیگه هیچ چیز نمی تونه جلوی خیلی ها رو بگیره ... چادر و سر پایین و بی توجه بودن به اطراف ...نه هیچ چیز نمی تونه امنیت من و تضمین بکنه ...دلم خیلی پره خیلی ... گاهی با خودم می گم همه ی این ها شاید بر می گرده به تربیت خانوادگی ...اون وقت با خودم قرار می زارم اگه صاحب پسری شدم درست تربیتش کنم ....خیلی دلم پره از این جامعه از این دنیا از جنس مذکر....دلم می خواد بشینم یه دل سیر گریه کنم یه دل سیر ....
۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نبات بانو

سالار مگس ها

اصلا اون چیزی که فکر می کردم نبود ... اسم با اون اباهت سالار مگس ها ....اونوقت داستانی این قدر گنگ و نا مفهوم نصف کتاب  بیشتر قیافه من شبیه علامت سوال بود از همون اول که بزرگترین سوال من این بود که این همه بچه چه طور سر از این جزیره در آوردن و بقیه داستان هم پر بود از این سوال های ریزو درشت ...باید اعتراف کنم که نمایشنامه مگس های سارتر رو بهتر پسندیدم و توصیه می کنم این کتاب رو بخونید ...سالار مگس ها قصه ی یه تعداد بچه بود که توی یه جزیره گیر افتاده بودن و برای نجات خودشون دست به هر کاری می زدن ...کتاب بیشتر انگیزه ی روانشناختی داشت به نظر من ...مثلا شاید می خواست تکامل یه جامعه رو ساده تر بیان بکنه ، یه جامعه افسار گسیخته ....به هر حال انتخاب با شماست ، سالار مگس ها یا مگس ها !!!
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو