نبات بانو

آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود................. ......... سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود ............................

۴۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

گابو ....

اولین کتابی که از گابریل گارسیا مارکز خوندم عشق سال های وبا بود .... کتابی که توی اوج نوجوانی و خامی خوندم و عاشق تک تک کلماتش شدم ..... به نظر کتاب خوبی بود .... کتابی که با فرهنگ ایرانی و شرقی کاملا متفاوت بود و برای من یه دریچه ای نو به دنیای کشف نشده ی غرب .....

دومین کتابی که از این نویسنده خوندم کتابی بود به اسم ( خاطرات ...... ) که این کتاب توی ایران ترجمه نشده و به چاپ نرسیده .... با خوندن این کتاب حسی جدیدی نسبت به این نویسنده ی کلمبیایی صاحب نوبل پیدا کردم ....این کتاب به نظر من قلیان احساسات درونی و سرکوب شده ی نویسنده بود .... من این کتاب رو اصلا نپسندیدم ....

کتاب بعدی صد سال تنهایی بود کتابی که برنده ی نوبل شده بود ... واین کتاب رو نصفه رها کردم و ادامه ندادم .... شاید به دلیل پیش زمینه ذهنی که داشتم ...

به هر حال گابریل گارسیا مارکز نویسنده ای بود با روحیه ای آزادی طلب و گاه عیاش !! که این دقیقا توی کتاباش پیدا بود ...

روحش شاد ....

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

تمدن دیوانه ....

کجا می روی  رو به طور کاملا اتفاقی خوندم ... قبل از اون تنها چیزی که از نرون می دونستم یه جمله بود از پاپلو نرودا توی کتاب دبیرستان ( نرون مرد اما رم نمرد ) به اضافه ی پاورقی توضیحات ...... یونان برای من خلاصه شده بود در خدایان متعدد و فرهگ غنی و معماری بی نظیر و این چیز ها ..... اما با خوندن کجا میروی ذهنیت من به طور کلی تغییر کرد ..... مردی روانی و دیوانه حاکم ملتی می شد و هیچ کس جرات مخالفت با اون رو نداشت .... کتاب کجا می روی گرچه کتابی است تا حدودی عاشقانه و بیانگر مظلومیت مسیحیان ٬ اما به نظر من نرون محور داستان بود تا زوج مسیحی و عاشق .... جالب بود که فردی فقط و فقط از روی خواسته ی خودش شهری رو آتش بزنه تا فقط شعری خلق کنه ..... تنها حسی که با خوندن کتاب به من دست داد این بود که ملت یونان رو سراسر دیوانه فرض کردم .....

 در ادامه ی کجا میروی چند روز پیش گالیکولا اثر آلبر کامو رو خوندم کتابی که بی شک از کجا میروی الهام گرفته بود .... چون داستان کاملا مشابه بود ....

 چند روز پیش هم کتابی خوندم به اسم خشم و سکوت نوشته ی آن همپسون که توی این کتاب هم شخصیت مردهای یونانی رو بی ثبات بیان کرده بود ....

 

+ حالا واقعا یونانی ها این طوری هستن ؟؟؟ آیا ؟؟؟

 

 

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

گالیکولا .....

نمایشنامه گالیکولا رو الان تموم کردم ..... نفس گیر بود .... بعدا میام دربارش می نویسم .....

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

گوگول ....

شنل گوگول رو که می خونی انگار یه جایی از زندگیت تو هم آکاکی آکاکیویچ بودی .... انگار یه چیزی توی زندگیت داشتی که همیشه هم حسرتش رو می خوری هم انتقامش رو می گیری ..... انگار آکاکی قسمتی از وجودمونه ..... شاید ما شنل نداشتیم ..... اما یه چیزی هست که هنوز دنبالشیم ..... گاهی هم مثل آکاکی تب می کنیم اما خبر نداریم ......

از کارهای گوگول نمایشنامه ی بازرس رو خیلی دوست دارم ..... تله تئاترش رو هم با بازی مهدی هاشمی می پسندم خیلی جالبه .....

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

مسخ ...

داشتم فایل کتاب هام رو خونه تکونی می کردم که رسیدم به مسخ کافکا .... اولین و آخرین کتابی که از کافکا خوندم ..... اصلا از فلم کافکا خوشم نمیاد .... شاید هم اشتباه کردم که اولین کتابی که از کافکا خوندم مسخ بود ... هنوز برای من جای سواله که چرا یه حشره مثل سوسک ؟؟؟؟ شاید من درک درستی ندارم .... شاید هم متوجه نشدم اصل قضیه چیه ... به هر حال مسخ رفت قاطی بایگانی کتاب هام ..... االبته باید ذکر کنم که برگردان این کتاب توسط صادق هدایت نوشته شده بود  و ارزش داشت ..... آخه چرا حشره ؟؟؟!!!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

کافه پیانو ....

 

شاید با خواندن چند سطر ابتدایی یاد عقاید یک دلقک هاینریش بل بیافتید ٬ اما این یک داستان کاملا ایرانی است .... فضا سازی داستان فوق العاده است ٬ طوری که هر کافه نشین و کافه گردی سریع متوجه این موضوع میشه ..... علاوه بر اون داشتن یک شخصیت کودک که دیالوگ های قابل توجهی دارد هم از برگ های برنده ی کتاب هست من خودم به شخصه از این ظرافت خوشم اومد ..... اما ورود زنی به داستان که با خوندن شخصیت اون من نا خودآگاه یاد قفس می افتم ( شاید به خاطر اون پرفورمانس باشه !! ) هم از جذابیت های داستانه .... اما بر خلاف همه ی کتاب ها اوج داستان توی دو صفحه ی آخر کتاب اتفاق می افته ...چیزی که اصلا انتظارش رو نداریم .... این کتاب رو برای خوندن توصیه می کنم .....

+ به تازگی متوجه شدم نویسنده ی این کتاب ( فرهاد جعفری ) به دلیل عقاید سیاسی خود در زندان به سر می برد ..... شاید هم تا حالا آزاد شده باشه ؟؟؟.... با توجه به این شایعه ....شاید این کتاب به سختی توی بازار پیدا بشه ....اما پیدا میشه ٬ ای رو تجربه ثابت کرده .......

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

پر ...

پر ..... نوشته ی شارلوت مری ماتیسن .....

خیلی وقت پیش این کتاب رو خونده بودم خیلی وقت پیش ..... کتاب دست دوم پر روی پیاده روی انقلاب وسوسه ای شده بود برای خواندن دوباره .....سطر به سطر که می خونم یه حس آشنا دارم انگار که این کتاب یه اقتباس هم داره .....یه اقتباس بی نظیر ...... این حس رو وقتی برای بار اول کتاب رو دست گرفتم داشتم .....حسی آشنا و غریب ..... شاید هم حس ترحم بود .... یا حس سرزنش و تنفر .....نمی دونم ولی هر چیزی که بود باعث شد کتاب رو تا آخر بخونم ..... کتابی که نثر خیلی ساده ای داره ..... به علاوه ی داستانی ساده ......داستانی از یه عشق ... عشقی که راهش به زندان ختم میشه .......کتاب رو که برای بار دوم خوندم باز هم همون حس رو داشتم انگار که فیلمی هم از این کتاب بوده باشه .... یا یک داستان دیگه ....یک داستان با این قالب و پیکربندی .....نمی دونم ؟؟؟ ..... پیشنهاد می کنم این کتاب رو بخونید ..... برای یه عصر پنج شنبه ی زمستونی توی یه کافه ی دنج با یه لیوان قهوه داغ مناسبه ....باور بفرمائید !!! .....

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

مرا وطنی دگر است ....

به توصیه یکی از دوستان بود که این کتاب رو دست گرفتم . کتابی که نزدیک به فرهنگ ماست و شاید آیینه ای از جامعه ی ما اما با دردهای بیشتر .... با خوندن داستان و پیش رفتن نفرت سرتاسر وجود من رو پر کرد.... نفرت از حسن . نفرت از امیر . نفرت از همه ی مردم . نفرت از بادبادک ...... رمان بادبادک باز رمانی قوی و روان است که به قلم یک نویسنده ی چیره ی افغان به نام خالد حسینی خلق شده است .... رمانی که با داشتن نثری روان و قابل فهم اجازه میده که صحنه ها را برای خود مجسم کنیم و بازیگر این کتاب باشیم .... این رمان بازگو کننده ی جنگ های داخلی افغانستان بین هزاره ها و جنگ های خارجی است .... افغانستان شاید در این کتاب بهتر شناخته شود .... قصه درباره ی دو پسر است که رابطه ی ارباب و رعیتی دارند و در طی داستان رعیت مورد آزار و اذیت جنسی توسط کودکان دیگر قرار می گیرد اما ارباب فقط سکوت میکنه ....

 

اقتباسی هم از داستان در سال ۲۰۰۷ به روی پرده رفت که مورد توجه منتقدان بود .... در این فیلم همایون ارشادی هم بازی می کنه .... من خودم هنوز موفق به دیدن این فیلم نشدم ....اما از کتاب لذت کافی رو بردم .....

 

یکی دیگه از کتاب های خالد حسینی کتاب هزار خورشید تابان هست که روایتگر زندگی دو زن افغان هست که دست تقدیر باعث میشه این دو زن در زندگی همدیگه شریک بشن و به عنوان هوو در کنار هم قرار بگیرند .... زندگی که پر از دروغ هست ... این داستان هم جالب و جذابه ..... نکته ی داستان اینجاست که این دو زن شاید از کنار هم بودن راضی باشن اما از این که مردی که همسر آن هاست این گونه است راضی نیستند ...... این داستان فراز و نشیب بیشتری داره و شاید خواننده رو بیشتر جذب کنه .... این کتاب رو هم پیشنهاد می کنم ....

 از این نویسنده به تازگی یه کتاب دیگه هم به فارسی ترجمه شده که متاسفانه من هنوز موفق به خوندنش نشدم ...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

نوستالژی برای آقایان ....

اولین کتابی که توی این ژانر خوندم نوشته ی جواد ماه زاده بود . کتابی که به مناسبت تولدم از یه دوست هدیه گرفتم . داستان جالب بود . درباره ی پسری که توی سن کم عاشق یه دختر میشه . برام جالب بود که آیا یه پسر با ۱۲ یا ۱۳ سال سن چیزی از عاشقی می فهمه ... اونم توی بهبوهه ی جنگ و بمبارون ... کتاب اونقدر کشش داشت که من رو وادار به خوندنش کرد ... چند وقته ی که متوجه شدم نویسنده ی این کتاب به دلیل پاره ای از جریانات سیاسی . فقط پاره ای داره آب خنک زندان رو می خوره .... اصلا هم دوست ندارم بدونم جزو چه حزبی بوده و هست ....مهم قلمشه که قشنگه ...

 

دومین کتابی که خوندم و این تم داستانی رو داره اما با چاشنی طنز بیشتر نوشته ی مهرداد صدقی هست که ناشرش هم سوره ی مهره ... این کتاب رو هم دوست داشتم . قشنگ بود و نثر ساده و روان و طنز همه باعث میشد تا آخر کتاب ناخواسته پیش بری ... البته توی یه سری خورده ریز ها فقط یه سری ها نه بیشتر با کتاب قبلی فرق داشت .... البته نکته ی جالب داستان این بود که با لهجه ی خراسان شمالی و بجنورد نوشته شده بود و این هم یکی از نقاط قوت داستانم بود ....

در کل من این دو کتاب رو دوست داشتم .... البته شاید این دوکتاب برای آقایون ملموس تر باشه ....چون اول شخص کتاب یه پسر بچه است ....

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

دافنه دوموریه ....

از این خانم فقط یه کتاب خوندم . همون یه دونه هم کفایت می کنه . راستش نخواستم یه چیز دیگه بخونم که دیدم رو نسبت بهش عوض کنه . گاهی آدم دوست داره بعد از یه چیزی که می خوره دیگه چیزی نخوره تا مزه ی اون زیر دندونش بمونه . مثل وقتی که چیز کیک می خوری و دلت می خواد دیگه چیزی نخوری تا مزش برات خاطره بشه ...

من ربکا رو چند سال پیش خوندم اون موقع که توی عرصه ی مطالعه طفلی بیش نبودم . کتاب فوق العاده است . معرکه ، ساده ، روان . اما از کتاب بهتر اقتباسیه که از کتاب شده . این اقتباس بی نظیر اثر آلفرد هیچکاکه و برنده ی اسکار شده .

پیشنهاد می کنم اول کتاب رو بخونین و بعد فیلم رو ببینین تا ارزش فیلم رو درک کنین

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو