نبات بانو

آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود................. ......... سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود ............................

توضیحی ساده

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نبات بانو

احوالات

این روزها خیلی خیلی سرم شلوغه ....کلی کارهای عقب افتاده دارم که باید انجامشون بدم و هیچی انرژی ندارم ....

خداروشکر فردا بعد از دو هفته دوری کلاس داریم و بازم مهمان آزاده ....

نمایشنامه ملاقات بانو سالخورده رو خوندم از فردریش دورنمات .... حتما باید اجرای خوبی از این اثر رو دید خیلی جالب بود و جای فکر داشت ....

یه داستان کوتاه هم خوندم که اصلا ارزش بحث و گفت و گو رو نداشت ...

آدم از بعضی از عقاید و افکار بعضی ها اصلا نمی دونه چی بگه ، همین وضعیت پنج شنبه سر کلاس زبان پیش اومد ....

خیلی خداروشکر کنید ...از این که سالمید ....هر لحظه شکر خدا .... مراقب خودتون باشید کنسر زیاد شده .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

الهم ارزقنا ...

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
نبات بانو

نا امیدی

مثل تمام نوشته های ناباکوف با ته مایه های جنایت ....

قتل باید تمیز باشه نه این قدر ضایع و ....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

هوای حرم .....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نبات بانو

ارنست و سلستین

این مدتی که نبودم خیلی سرم شلوغ بود ...
یه انیمیشن خوب بهتون معرفی می کنم که حتما ببینید ..... ارنست و سلستین یکی از بهترین هایی بود که تا حالا دیدم .....موسیقی فیلم خیلی زیبا بود و فضای داستان هم زیبا ....یه انیمیشن به تمام معنا فرانسوی حتما ببینید ....
                                                              


                 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

یه روز خوب

امروز کلاس خیلی خوب بود ... با بودن دوستان در کنار هم دیگه معرکه بود .... تالار فردوسی دانشکده ادبیات .... امروز مهمون آزاد بود و یکی از مهمون هامون آقای فاضل نظری ....این یه روز خوبه ...

+ بدترین قسمت امروز اینه که دارم از پا درد می میرم .....


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
نبات بانو

می گذرد روزگار!!!

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نبات بانو

شلوغه شلوغ

خیلی خیلی سرم شلوغه ...تقریبا هم دارم کور می شم ...چند تا لباس رو باید تا آخر هفته آینده تموم کنم .... وای خدا دارم کور می شم ....

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نبات بانو

کفش های خدمتکار و چند داستان دیگر

داستان کوتاه همیشه از اولویت های دومم بوده ....اما این کتاب هم قوی و زیبا بود ....توصیه می کنم بخونید ....

اولین بار بود که با مالامود آشنا شدم ..... واقعا دوستش داشتم ....


+ امروز هیچ چیز مثل خریدن یه کفش کوه نمی تونست من رو خوشحال کنه :) ....کم مونده کفش هام رو بغل کنم و بخوابم :) .....

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نبات بانو