دوستش دارم ............... شاهگوش رو عرض می کنم ........ بر خلاف بقیه ی سریال های سوپر مارکتی آب دوغ خیاری ..... این یکی معرکه است .... مثل شیشلیک خوردنیه ......
باز هم با توصیه ی یه دوست این کتاب رو خوندم کتابی که صبح شروع کردم و شب تمومش کردم ..... یه دفترچه هم کنار دستم بود که نکات رو یادداشت می کردم تا با تابلوها تطابق بدم ..... اولین کتابی که از دن براون خوندم رمز داوینچی بود .... کتابی پر از هیجان و راز .... بعد از کتاب اقتباسش رو دیدم .... فیلمی با بازی تام هنکس...... در نقش دکتر لانگدون ..... من خودم کتاب رو بیشتر دوست داشتم ....
کتاب بعدی ایلومیناتی بود ..... این کتاب هم راز و رمز زیادی داشت ......اما به نظر من جذابیت رمز داوینچی بیشتر بود .... اینجوری بود که یه دوره فقط دن براون می خوندم .... نماد گمشده .... دژ دیجیتالی .... شیاطین و فرشتگان ..... و چند کتاب دیگه که اسمش الان یادم نیست .....
تا الان که کتاب جدیدش به نام دوزخ که برگرفته از کمدی الهی دانته است به چاپ رسیده و من هنوز موفق به خوندنش نشدم ....
دوباره دارم عقاید یک دلقک رو می خونم ..... اما اون چیزی که دلم می خواد در نمی آد .....انگار نوبل برای این کتاب زیادی بوده ......هرچی می خونم انگار یا من نمی فهمم یا ترجمه بده یا واقعا نوبل زیادی بوده .......شاید هم همون اولی من درک خوبی از کتاب نداشتم ..... هر چقدر پیش می رم ناامید تر میشم .....
دیشب با چندتا آشنا رفتیم تیراژه خرید .........خرید یکی از اون پدیده هاییه که من ازش متنفرم ......عملا هم از خرید خوشم نمیاد .....مگه این که کتاب یا چادر یا روسری باشه .......البته کتاب در اولویت قرار داره.....همه تیراژه رو بار کردن به جز من ........خلاصه دیگه به این نتیجه رسیدیم که خودم رو به روانشناس نشون بدم .....طبق گفته ی یکی از همین آشناها : همه ی خانوم ها عاشق خریدن . روحشون با خرید شاد میشه ...به جز من ..........دیگه الان من دنبال یه روانشناس خوب می گردم .....
بابا آخه کاری بیهوده تر از خرید پیدا نمیشه .....خیلی بدم میاد از خرید کردن ..... از طرفی عاشق پس انداز و سرمایه گذاریم ..... این رو که گفتم بین آشناها دیگه صدای همه در اومد .... الان دارم زنگ میزنم روانشناس وقت مشاوره بگیرم ....