نبات بانو

آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود................. ......... سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود ............................

مساحت ؟؟....

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

رابطه ....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

اشتباه کردم ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

مرا وطنی دگر است ....

به توصیه یکی از دوستان بود که این کتاب رو دست گرفتم . کتابی که نزدیک به فرهنگ ماست و شاید آیینه ای از جامعه ی ما اما با دردهای بیشتر .... با خوندن داستان و پیش رفتن نفرت سرتاسر وجود من رو پر کرد.... نفرت از حسن . نفرت از امیر . نفرت از همه ی مردم . نفرت از بادبادک ...... رمان بادبادک باز رمانی قوی و روان است که به قلم یک نویسنده ی چیره ی افغان به نام خالد حسینی خلق شده است .... رمانی که با داشتن نثری روان و قابل فهم اجازه میده که صحنه ها را برای خود مجسم کنیم و بازیگر این کتاب باشیم .... این رمان بازگو کننده ی جنگ های داخلی افغانستان بین هزاره ها و جنگ های خارجی است .... افغانستان شاید در این کتاب بهتر شناخته شود .... قصه درباره ی دو پسر است که رابطه ی ارباب و رعیتی دارند و در طی داستان رعیت مورد آزار و اذیت جنسی توسط کودکان دیگر قرار می گیرد اما ارباب فقط سکوت میکنه ....

 

اقتباسی هم از داستان در سال ۲۰۰۷ به روی پرده رفت که مورد توجه منتقدان بود .... در این فیلم همایون ارشادی هم بازی می کنه .... من خودم هنوز موفق به دیدن این فیلم نشدم ....اما از کتاب لذت کافی رو بردم .....

 

یکی دیگه از کتاب های خالد حسینی کتاب هزار خورشید تابان هست که روایتگر زندگی دو زن افغان هست که دست تقدیر باعث میشه این دو زن در زندگی همدیگه شریک بشن و به عنوان هوو در کنار هم قرار بگیرند .... زندگی که پر از دروغ هست ... این داستان هم جالب و جذابه ..... نکته ی داستان اینجاست که این دو زن شاید از کنار هم بودن راضی باشن اما از این که مردی که همسر آن هاست این گونه است راضی نیستند ...... این داستان فراز و نشیب بیشتری داره و شاید خواننده رو بیشتر جذب کنه .... این کتاب رو هم پیشنهاد می کنم ....

 از این نویسنده به تازگی یه کتاب دیگه هم به فارسی ترجمه شده که متاسفانه من هنوز موفق به خوندنش نشدم ...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

میکس....

دارم یه کلیپ میکس می کنم ... ۲ ساعت نشستم پاش .....۳دقیقه درست شده ......الان به این نتیجه رسیدم تبلیغات رو هم با عشق نگاه کنم .... فکر کن چقدر زحمت کشیدن ...... 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

مردی برای تمام فصول....

هرگز شناخته نمی شود .... ساده بود ... من نمی گویم .... همه کسانی که می شناسندش می گویند .... ساده بود  .... پاک از هر دورویی .... زبان سخنش ساده بود ... قابل فهم برای کاخ نشین و کوخ نشین .....آمد بی صدا اما هرگز نرفت از میان حافظه ها ... از میان خاطرات ... نرفت ماند و اسطوره شد .....

من دوستش دارم ... با آن لهجه ی شیرین بی آلایش دوستش دارم....

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

زندگی...

این منم وقتی کلاس ندارم و تا خود ظهر خوابم ....

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

همین برای ما بس است ...

 

تو آمدی ........

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

نوستالژی برای آقایان ....

اولین کتابی که توی این ژانر خوندم نوشته ی جواد ماه زاده بود . کتابی که به مناسبت تولدم از یه دوست هدیه گرفتم . داستان جالب بود . درباره ی پسری که توی سن کم عاشق یه دختر میشه . برام جالب بود که آیا یه پسر با ۱۲ یا ۱۳ سال سن چیزی از عاشقی می فهمه ... اونم توی بهبوهه ی جنگ و بمبارون ... کتاب اونقدر کشش داشت که من رو وادار به خوندنش کرد ... چند وقته ی که متوجه شدم نویسنده ی این کتاب به دلیل پاره ای از جریانات سیاسی . فقط پاره ای داره آب خنک زندان رو می خوره .... اصلا هم دوست ندارم بدونم جزو چه حزبی بوده و هست ....مهم قلمشه که قشنگه ...

 

دومین کتابی که خوندم و این تم داستانی رو داره اما با چاشنی طنز بیشتر نوشته ی مهرداد صدقی هست که ناشرش هم سوره ی مهره ... این کتاب رو هم دوست داشتم . قشنگ بود و نثر ساده و روان و طنز همه باعث میشد تا آخر کتاب ناخواسته پیش بری ... البته توی یه سری خورده ریز ها فقط یه سری ها نه بیشتر با کتاب قبلی فرق داشت .... البته نکته ی جالب داستان این بود که با لهجه ی خراسان شمالی و بجنورد نوشته شده بود و این هم یکی از نقاط قوت داستانم بود ....

در کل من این دو کتاب رو دوست داشتم .... البته شاید این دوکتاب برای آقایون ملموس تر باشه ....چون اول شخص کتاب یه پسر بچه است ....

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

قصه های من و پدر .....

پدر عزیزم بعد از عمری و سال ها به اصرار من کنکور ارشد شرکت کرد و قبول شد ....اونم بهترین رشته ....

و این بود اول بیچارگی و بدبختی من ....  تعجب نکنید ... از اون روز بدبختی های من شروع شد . حالا پدر گرامی میگه بانو پروپوزال یادت نره ... زبان ها رو ترجمه کردی ... پاورپوینت ارائه هم هست ها ... جواب این سوال ها رو از کتاب پیدا کن ... ایمیل بزن به استادم .... حالا هم که فصل انتخاب واحده پدر امر کردن که براشون انتخاب واحد کنم تازه تائیدیه رو هم بگیرم ... ما هم که گوش به فرمان پدر ...

از اون روزه که یاد این ضرب المثل معروف افتادم که : خودم کردم که لعنت بر خودم باد ....

دور از شوخی از این که پدر هم به جمع دانشجویان پیوستن راضی و خشنودم ....

فصل امتحان ها هم کلا خونه میشه کتابخونه ... تازه آقای پدر روش های نوین تقلب هم به من یاد می دن .... هرچقدر تذکر که آقای پدر نکن ازت تقلب بگیرن دیگه هیچی گوشش بدهکار نیست .... البته باید اعتراف کرد که تا به امروز هم موفق بوده ....

اما بیچارگی واقعی اینجاست که پدر گرامی شاگرد اول کلاسه و نمره های بالای ۱۷ می گیره ... معدل این ترمش نزدیک نوزده بود و معدل این ترم من ....سوت بزنید .........

آبرو هم نموند برام .... هرچقدر تذکر می دم که دانشجو نباید درس بخونه . باید بیوفته . باید درجا بزنه . شب امتحان درس بخونه . قبول نمی کنه .... فعلا هم باید برم انتخاب واحد بکنم .....

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نبات بانو