نبات بانو

آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود................. ......... سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود ............................

من و مامان بزرگ

توی خونه ی ما وقتی من و مادربزرگم بخوایم غذا درست کنیم یعنی یه چیز جدید توی راهه icon .... الان هم دست در دست هم دادیم به مهر یه غذا ساختیم ...امشب مهمون ها گرسنه نمونن خوبه ....

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نبات بانو

دلا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

کیک هویج

اینم رسپی کیک هویج برای یکی از دوستان ....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

دختر

.....روز دختر به تمام دختران ایران زمین مبارک .....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

امروز

با دو تن از دوستان رفتیم و کلاس رو ثبت نام کردیم ، البته هنوز معلوم نیست قبول میشیم یا نه ...جالب اون همه آدم بود ....والبته اهدافشون.....
دیشب چون شب عید بود و امروز روز دختر ، یه چیز کیک و شیرینی کشمشی درست کردم البته امید بسته بودم ظهر که رسیدم خونه چیزی باقی مونده باشه که هیچی باقی نمونده....
امروز کلاس زبان هم نداشتم و خداروشکر از این تکلیف های زیادی راحت شدم ....
بودن با دوستان یکی از بهترین قسمت های زندگیمه که به هیچ عنوان حاضر نیستم از دستش بدم ....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

کلاه جادویی و مجسمه مسی

توی اتوبوس میون جمعیت تمومش کردم ، اصلا می دونی چیه ، از نصف کتاب به آخر گیج و منگ بودم ....انگار کلاه جادویی روی سرم بود و مجسمه ی مسی از یه جایی از اون دور دورها داشت نگام می کرد ....صدای مرغ حق پیچیده بود توی صدای همهمه ی اتوبوس و خیابون و داشت دیوونم می کرد ....اصلا هنوز شک دارم که این منم که داره می نویسه یا خستوان یا میرزمان یا سپنتا .....اصلا انگار مارگاریتا نشسته بود صندلی کناریم و مدام توی گوشم حافظ و مولانا می خوند ..... کتاب سنگین بود، شاید برای من ، چند دفعه ی دیگه باید بخونم تا تکلیف خودم و کتاب طلسم رو بدونم .... هنوز کتاب جا داره برای فهمیدن و تفسیرهای طول و دراز .....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

احوالات


  • مدتی نبودم ، رفته بودم پابوس امام رضا .... ایشالا قسمت شما هم میشه ..... خیلی خوب بود ، ولی نمی دونم چرا اینقدر زود گذشت ....از مسیر گرگان و جنگل ناهارخوران راهی مشهد شدیم و بعد از سه روز از جاده ی سمنان برگشتیم .... سفر کلا دست جمعی خوش می گذره مخصوصا زیارتی .... طبیعت گرگان و گلستان که بی نظیر بود و حال و هوای نماز مغرب و عشاء صحن رضوی وصف نشدنی .... همه چیز سفر خوب بود .... ایشالا قسمت همه بشه .... مشهد مثل همیشه شلوغ بود و حواس امام رضا به همه .....خداروشکر سالم رفتیم و برگشتیم ...
  • این هفته یه هفته ی شلوغ دارم ....فردا دو جا کلاس دارم و پنج شنبه هم باید برای مصاحبه ی حضوری یه کلاس که کلی منتظرش بودم برم.... کلی هم کار عقب مونده دارم 
  • این روزها برای خوندن درس خیلی تنبل شدم ، خیلی خیلی .....
  • این روزها باید خیلی دعا کرد برای عراق برای مسلمین برای شیعیان .....دیشب داشتم ملاقات با داعش رو از افق می دیدم ....الهی نابود بشن ....
  • متاسفانه یکی از اقوام دور فوت کردند ، انشالا روحشون قرین رحمت ....

ببخشید کیفیتش پایینه بهتر نمیشد 


این رو هم دیشب درست کردم ، مزه اش عالی بود 


این رو هم چند وقت پیش درست کردم ، کیک هویج
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نبات بانو

هوایت

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نبات بانو

شهر موش ها


امروز از جلوی یه سینما رد می شدم که پوستر بزرگ شهر موش ها توجهم رو جلب کرد .....

شهر موش ها رو که یادتونه .....حالا بعد از چند سال خانم ها حکمت و برومند قسمت دوم شهر موش ها رو ساختن و تا حدود شش روز دیگه میاد روی پرده ....

یادش بخیر چه دورانی بود ..... من عاشق تپل بودم ، از اون عینکی هم متنفر بودم .....حالا این نوستالژی کودکی چند روز دیگه دوباره جون می گیره ، توصیه می کنم حتما یه وقت خالی پیدا بکنید و مثل من برید دیدن این فیلم و یاد دوران کودکی بکنید .....

فقط چند روز باقی است ....

+ یه سر به خبرگزاری موشنا هم بزنید ....


۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
نبات بانو

بسمه تعالی سر

 

نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر

بلند مرتبه پیکر  بلندبالا سر

فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد

که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت  هرجا سر

قسم به معنی "لا یمکن الفرار از عشق"

که پر شده است جهان از حسین سرتاسر

نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن

به آسمان بنگر! ما رایت الا سر

سری که گفت من از اشتیاق لبریزم

به سرسرای خداوند می‌روم با سر

هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم

مباد جامه مبادا کفن  مبادا سر

همان سری که یحب الجمال محوش بود

جمیل بود  جمیلا بدن  جمیلا سر

سری که با خودش آورد بهترین‌ها را

که یک به یک  همه بودند سروران را سر

زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان

حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر

سپس به معرکه عابس  "اجننی"  گویان

درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر

بنازم ام وهب را به پارهء تن گفت:

برو به معرکه با سر ولی میا با سر

خوشا بحال غلامش، به آرزوش رسید

گذاشت لحظهء آخر به پای مولا سر

در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد

همان سری است که برده برای لیلا سر

سری  که احمد و محمود بود سر تا پا

همان سری که خداوند بود  پا تا سر

پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد

پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر

 

امام غرق به خون بود و زیر لب می گفت:

به پیشگاه تو آورده ام خدایا سر

میان خاک کلام خدا مقطعه شد

میان خاک  الف  لام  میم  طا  ها  سر

حروف اطهر قرآن و نعل تازهء اسب

چه خوب شد که نبوده است بر بدن ها سر

تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود

به هرکه هرچه دلش خواست داد ، حتی سر

نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او

ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر -

جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است

جدا شده است و نیافتاده است از پا سر

صدای آیهء کهف الرقیم می‌آید

بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر

بسوزد آن همه مسجد ، بمیرد آن اسلام

که آفتاب درآورد از کلیسا سر

چقدر زخم که با یک نسیم وا می شد

نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر

عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت

به چوب، چوبهء محمل نه با زبان  با سر


دلم هوای حرم کرده است می‌دانی

دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر.







۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نبات بانو