امروز یه روز خوب بود ، یه روز خوب با دوستان ، البته باید بگم که از دیدن یکسری هاشون در اون وضعیت جا خوردم ....دروغ چرا ....اصلا توقع نداشتم ....یه خورده هم گیج شدم اما سعی کردم خودم رو کنترل کنم ....

به طور اتفاقی یکی از دوستان رو دیدیم و باهاشون همراه شدیم ، که البته یار غار و رفیق گرمابه و گلستان ما هستن ....در معیت این دوستان دربند رو چون عطایی به لغاش ( لقاش !!! هر کدوم درست تره) بخشیدیم و همراه دوستان شدیم و چیزبرگر با قارچی زدیم و برگشتیم منزل ....

چون از بعضی دوستان مکدر بودیم و اعصاب این جانب فقط با پخت و پز آروم میشه ، دست به کار شدیم و کیک هویجی طبخ کردیم که مطابق دلخواه خان دائی برشته بود ، متاسفانه عکسی از کیک در دسترس نیست ، بنده خدا سریع محو شد ....