خیلی قبل تر ها ، اون موقع ها که هنوز وبلاگ نمی نوشتم ، یه سر رسید داشتم که هر روز می نوشتم ، این قضیه سالها اتفاق می افتاد و هر سال یه سر رسید به جمع بقیه اضافه می شد ...کم کم وبلاگ نویسی شد عادت و نوشتن هر روزه کم رنگ تر شد تا این که کلا فراموش شد و تبدیل شد به خاطره ...مدتی هم نوشتن وبلاگ بود و صفخات متعدد وبلاگ ،تا اینکه در همه رو تخته کردم و موندم اینجا ...شدم بانو و تمام مشق شبم شد نوشتن اینجا ...تا اینکه باز هم تکنولوژی پیشرفت کرد و من مثل مسافرهای آواره منتقل شدم به دنیای دیگه و اینستاگرام...حالا که دارم فکر می کنم همه ی این ها یه تب زودگذره و به زودی فروکش می کنه تنها همون سررسید برای آدم می مونه و خط خرچنگ غورباقه که گویای احساسات نویسنده اس ...
نمی تونم دعوتتون کنم تا سررسید هام رو بخونید ولی دعوتتون می کنم به اینستاگرامم :        z.zarepour