نبات بانو

آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود................. ......... سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود ............................

۲۲ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

دیالوگ عاشقی ...

یه عاشقانه ی ساده است . از داستانی که هرگز انتظارش رو نداری . فیلم ناتینگ هیل از اون فیلم های قشنگ هست که دوست داری چندبار ببینی . از خود فیلم قشنگتر آهنگ متن هست که خودش داستانی داره ...

پیشنهاد می کنم فیلم رو ببینید . اینم متن بی نظیر آهنگ:

 


She
May be the face I can't forget
The trace of pleasure or regret
May be my treasure or the price I have to pay
She
May be the song that summer sings
May be the chill that autumn brings
May be a hundred different things
Within the measure of a day

She
May be the beauty or the beast
May be the famine or the feast
May turn each day into a heaven or a hell
She may be the mirror of my dreams
The smile reflected in a stream
She may not be what she may seem
Inside her shell

She
Who always seems so happy in a crowd
Whose eyes can be so private and so proud
No one's allowed to see them when they cry
She
May be the love that cannot hope to last
May come to me from shadows of the past
That I'll remember till the day I die

She
May be the reason I survive
The why and wherefore I'm alive
The one I'll care for through the rough in ready years
Me
I'll take her laughter and her tears
And make them all my souvenirs
For where she goes I've got to be
The meaning of my life is

She
She, oh she

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

دلم یه صبح جمعه می خواد ...

از این حالم خسته ام ...

از این دل تنگی ها خسته ام ...

ای کاش زندگی طور دیگه ای بود ...

دیگه کشش ندارم ...

********************************************************************************************

اونقدر دلم می خواست فردا به مناسبتی تعطیل می شد و این توفیق اجباری کار کردن برام روی نمی داد . اونقدر خسته ام که انگار بیستون رو من کندم . حوصله ی هیچ کس رو ندارم نه خودم نه دیگران .

دلم یه صبح جمعه می خواد با یه صبحانه ی مفصل روی بام تهران . یه ظرف داغ حلیم با یه لیوان چای داغ . دلم یه صبح جمعه می خواد با یه سفره ی پر و پیمون . یه تیکه نون سنگگ داغ با پنیر محلی و یه لیوان چای شیرین و یه ظرف گوجه و خیار . دلم یه صبح جمعه می خواد که تا ظهر پتو رو بکشم روی سرم و بخوابم . مشکل اینجاست که من می خوام اما نیست .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

دنیا برعکسش قشنگه ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

گتسبی عاشق ...

امروز یه شاهکار دیدم . یه فیلم خوب و معرکه . من اهل کتابم . گتسبی و رو خیلی وقت بود خونده بودم .

 امروز هم فیلمش رو دیدم . قشنگ بود از کتاب خیلی شاعرانه تر و ماهرانه تر بود . فیلمش رو بیشتر از کتاب دوست دارم . مثل خاطرات یک گیشا . گتسبی نمونه ی یه عشق صد در صد و واقعیه . و بازی بازیگرهای فیلم به خصوص دی کاپریو جذابت شخصیت گتسبی رو بیشتر کرده .

 واقعا که دوست داشتنی بود و اون همه تکلف کتاب رو نداشت و از همه جالب تر جلد کتاب بود که به صورت یه بیلبورد توی فیلم دیده می شد البته با یه عینک اضافه روی اون چشم های آبی ؟؟؟....

این جلد اصلیه کتابه 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

همیشه استاد ...

اصلا به اون صورت تپل مپل و مهربون میاد که ترسناک ترین فیلم های زمان خودش رو بسازه ؟؟ من از شما می پرسم ؟؟

                                                          

همیشه استاده . آلفرد هیچکاک . همیشه فیلم هاش رو دوست داشتم . از ربکا گرفته تا پرندگان و روانی و سرگیجه و طناب و چندین و چند فیلم دیگش . فیلم هایی که شاهکار بودن و هستن . هر وقت روانی رو می بینم یاد صورت و لبخند هیچکاک می افتم و با خودم می گم واقعا این مرد این فیلم رو ساخته ؟؟؟ همیشه استاده ، همیشه...

 

 

                              

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

زنان ایرانی از لنز دوربین یک اجنبی ؟؟؟...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

من و عشقم ...

من توی این دنیا فقط یه چیز رو دوست دارم  اونم کتابه ... در حد مرگ عاشق کتابم ... اصلا هرچیز قابل خوندنی رو می خونم چه کتاب چه روزنامه چه یه خط دل نوشته هرچی باشه که قابل خوندن باشه می خونم .

گاهی وقت ها میگم شاید معتاد شدم ، اونم به کتاب ، حالا چون میزان کلمات خونم اومده بود پائین رفتم انقلاب و یه کتاب گرفتم (( تاریک ترین زندان اثر ایوان اولبراخت)) . هنوز شروع به خوندنش نکردم  اما امیدوارم خوب باشه  در اولین فرصت بعد از خوندنش حتما یه خلاصه می زارم...

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نبات بانو

به این میگن مرد ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

دختر شجاع ...

با پاهای خودش اومد به اتاق عمل ، تا حالا ندیده بودم کسی این طور آروم و خونسرد باشه . اونم وقتی که می خواد عمل بشه . به نظر ۵ یا ۶ ساله بود . موهای بورش رو از روی صورتش کنار زدم و پرسیدم : اسمت چیه خوشگله ؟؟       گفت : نازنین           گفتم : نمی ترسی که ؟؟؟    گفت: نه من دیگه بزرگ شدم می خوام برم مدرسه تازه مامانم قول داده اگه نترسم اجازه بده با پرهام پسر همسایه مون دوست بشم .                  فقط من و موندم وانگیزه ی این دختر برای نترسیدن از عمل .         من  :I        مامانمینا   :I           مامانشینا    :I         

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو

حال این روزها ...

دیگه خسته ام از این تقدیر

چه حس بدی دارم

چه آشوبی به پا کردی

که شب تا صبح بیدارم

                

                 میثم ابراهیمی - دیگه خستم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نبات بانو