مثل همیشه که وقتی باید درس بخونی ولی وقتت آزاده برای کارهای دیگه, الان تمام هنرهای من شکوفا شده , هرچی کتاب هم بود مطالعه شده, همه ی فیلم ها هم در دست دیدنه! والا...
مثل همیشه که وقتی باید درس بخونی ولی وقتت آزاده برای کارهای دیگه, الان تمام هنرهای من شکوفا شده , هرچی کتاب هم بود مطالعه شده, همه ی فیلم ها هم در دست دیدنه! والا...
این طور که آمارگیر وبلاگ نشون میده، اینایی که کلی وقت میزارن، کل وبلاگ من رو میخونن، اگه همین قدر وقت گذاشته باشن، الان جزو نخبگان کشوری هستن :)
سلام نخبه ی کشوری!
بازم میگم، تنبلی شاخ و دم نداره،
کنکور هم خیلی دو گوش است
امیدوارم سال جدید سال خوبی برای همه باشه، کلی کتاب خوندم ، کلی فیلم دیدم، تو اینستا هم فعالیت بیشتری دارم، دوباره هم شروع کردم به نوشتن روزانه ی تقویم، امیدوارم دوباره تنبل نشم
.
.
پیشنهادتان رو برای سال جدید پذیرا هستم :)
بعضی اتفاق ها هر صد سال یه بار می افتن, این اتفاق های نادر اون قدر نادر هستن که نوع برخورد با اونها هم سخت میشه.
یکی از این اتفاق های نادر قراره فردا بوفته، فردا قراره با دانشگاه بریم مشهد, جدا از این که بالاخره امام رضا ما رو با بچه های دانشگاه طلبیده, اینکه به صورت کاملا اتفاقی من و یکی از دوست های دوران راهنمایی که چندین ساله ندیدمش قراره هم کوپه همدیگه بشیم, جالب تر اینجاست که ما یک بار هم با هم توی همون دوران مدرسه رفته بودیم مشهد, از اون جا که من و این دوست سالیان ساله که همدیگه رو ندیدیم و به قول معروف نشست و برخاستی نداشتیم و حالا قراره چهار روزی رو هم سفر هم بشیم, من ترسیدم, ترسیدم که چطور برخورد کنم, ترسیدم که اصلا نتونم صحبت کنم, ترسیدم که بینمون فقط سکوت باشه, فکر کنم بیشتر از این ترسیدم که من دیگه خودم نباشم, همون دوست دوران راهنمایی...درسته, بیشتر از خودم ترسیدم....از اینکه دیگه من , من نباشم!...
.
نائب الزیاره هستم...
.
کلا آدم بی جنبه ای هستم، کافیه فیلم بریتیش ببینم، تا سه ساعت فقط لهجه دارم، والا ، اونم چه لهجه ای :))
Im gonna be one of that silly person with fake British accent. دقیقا با لهجه :))
.
لازم نیست حتما بچه باشید، ساده باشید، کوچیک گوگولی! باشید تا که کتاب های کودک برای شما جذابیت داشته باشه، من همیشه وقتی از این کتاب فروشی خرید می کنم مدتی رو توی قسمت کودک و نوجوان سپری می کنم و بارها هم شده از این قسمت برای خودم کتاب خریدم ، وقتی نمایشگاه کتاب هم باشه، حتما غرفه کودک و نوجوان میرم، یه جور حس خوب بهم میده، حسی که من و تا چند روز خوشحال و شاداب نگه میداره، بعضی از کتاب های کودکان اصلا نوشته شده برای آدم بزرگ ها، درست مثل کتاب درس اخلاقی که باید خونده بشه، ساده و بی آلایش، همه ی کتاب ها ارزش یکبار خوندن رو دارن، البته استثنا هم هست...
.
یه کتاب معروف خریدم برای فسقل به اسم قصه های من و بابام، کتاب جالب و بامزه ای :) ، حالا من رفتم این کتاب رو با کلی وسواس خریدم، تو انتخابش کلی دقت کردم، فسقل برگشته به من میگه: این کتاب های داستان چیه برای من می خری؟؟ کتاب علمی بخر یه چیزی یاد بگیرم، اینا به درد نمی خوره...، آخه من به این بچه چی بگم؟!
هیچ پستی نمی تونه بد تر از یادداشت های نصف شبی یک آدم خواب باشه، درست مثل الان من، فقط اینکه بنویسید، دوستان من دچار تنبلی شدم، حداقل شما بنویسید،
از دوستان قدیمی وبلاگ هم اگه کسی هست اعلام وجود کنه دلمون گرم شه! والا، از بس پیج تبلیغاتی دیدیم!
توصیه های آخر شبی:
هیچ وقت، هیچ وقت بیمارستان دولتی آموزشی نرید:)
درس رو به موقع بخونید، وسطش وسوسه نشید حالا 6 جلد خاطرات علم بخونید
سحر خیز باش تا کامروا باشی early bird catch a worm
زندگی کنید، همه چیز که درس و دانشگاه نیست
فیلم های خوب ببینید، وقتتون رو صرف خزعبلات نکنید
کار امروز رو به شنبه نیندازید، معلوم نیست شنبه کی بیاد!!!
سعی کنید تا اونجا که می تونید از کارهای اداری دوری کنید که مثل گرداب می مونه، هیچ کس هم کمک نمی کنه همش می فرستنتون از این اتاق به اوت اتاق
همه ی دانشگاه های دولتی خوب نیستن، مثل تهران، صدای دهل از دور خوش است
نصف شبی پست نزارید